English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (974 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
word order U ترتیب واژه ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
dictionary sort U ترتیب واژه نامهای
Other Matches
random processing U پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
schedule U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
schedules U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
scheduled U ترتیب انجام کارها یا ترتیب اختصاص زمان CPU برای پردازش در سیستم چند کاربره
collocation U ترتیب نوبت و ترتیب پرداخت بدهی به طلبکاران
portmanteaux U واژه مرکب از دو واژه
portmanteau U واژه مرکب از دو واژه
portmanteaus U واژه مرکب از دو واژه
chains U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
chain U 1-مجموعهای از فایل ها یادادههای متصل بهم به ترتیب 2-مجموعهای از دستورالعمل ها که به ترتیب اجرا می شوند
firing order U ترتیب احتراق موتور وایرچینی موتور ترتیب تیراندازی سلاح
batting order U ترتیب ورود توپزنها به بازی بیس بال ترتیب ورود توپزنهابه بازی کریکت
terming U واژه
neologisms U نو واژه
term U واژه
worded U واژه
mosul U واژه
word U واژه
termed U واژه
neologism U نو واژه
lexicology U واژه شناسی
the root of a word U ریشه واژه
synonym U واژه هم معنی
score out that word U ان واژه را خط بزنید
keyword U واژه کلیدی
stimulus word U واژه محرک
punctuation for reference U زیر واژه
intercalation U واژه افزایی
philologist U واژه شناس
paronym U واژه هم ریشه
buzz words U رمز واژه
neolalia U واژه تراشی
wordbook U واژه نامه
buzz word U رمز واژه
word deafness U واژه کری
word count U واژه شماری
neologism U واژه تراشی
loanword U واژه بیگانه
loanword U واژه عاریه
neologism U واژه جدید
coinage U ابداع واژه
neologisms U واژه جدید
cognate U واژه هم ریشه
glossary U واژه نامه
glossaries U واژه نامه
word blindness U واژه کوری
word-blindness U واژه کوری
neologisms U واژه تراشی
synonym U واژه مترادف
synonyms U واژه مترادف
dissylable U واژه دوهجائی
dictionary U واژه نامه
glossary U واژه نامه
lexicon [dictionary] U واژه نامه
word book U واژه نامه
wordbook U واژه نامه
pejorative U واژه تحقیری
worded U واژه سخن
word U واژه سخن
synonyms U واژه هم معنی
post fix U در پایان واژه چسباندن
prandial U واژه شوخی امیز
polysllable U واژه جند هجائی
pentasyllable U واژه پنج هجائی
lexicons U واژه نامه دیکسیونر
syncopation U کوتاه سازی واژه
homely [British E] <adj.> U خفه [واژه تحقیری]
english words U واژه ها یا لغات انگلیسی
lexicon U واژه نامه دیکسیونر
logomachy U بازی واژه پردازی
an inseparable prefix U سر واژه جدا نشدنی
octosyllable U واژه هشت هجائی
word span test U ازمون فراخنای واژه ها
homely [British E] <adj.> U سنگین [واژه تحقیری]
homely [British E] <adj.> U بیمزه [واژه تحقیری]
word association test U ازمون تداعی واژه ها
this word means a dog U این واژه یعنی سگ
that word is obsolescent U ان واژه کم کم دارد مهجور
teragram U واژه چهار حرفی
septisyllable U واژه هفت هجائی
word choice test U ازمون واژه گزینی
score out that word U روی ان واژه خط بکشید
wordage U کلمات واژه بندی
wordprocessing program U برنامه واژه پردازی
word building test U ازمون واژه سازی
glossaries U واژه نامه ضمیمه کتاب
neology U استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis U استعمال واژه ها وعبارات زائد
purism U واژه یا اصطلاح اصیل وصحیح
nomenclature U فهرست واژه ها و اصطلاحات یک علم یا یک فن
God bless [you] ! U خدا حافظ [واژه کهنه]
glossary U واژه نامه ضمیمه کتاب
slang U واژه عامیانه وغیر ادبی
lexicography U فرهنگ نویسی واژه نگاری
malaprop U کسیکه واژه ها را اشتباه بکارمیبرد
rebus U نشاندادن واژه ها بصورت مصور
a word with a pejorative connotation U واژه ای با معنای ضمنی منفی
spicery U انباری ادویه [واژه قدیمی]
dictionaries U کتاب لغت واژه نامه
dictionary U کتاب لغت واژه نامه
catch-phrase U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
cantoria U [واژه ای ایتالیایی برای گالری یا تریبون]
homely [British E] <adj.> U عادی و خسته کننده [واژه تحقیری]
lexigraphy U یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
catch-phrases U واژه یا عبارتی که جلب توجه کند
bawdry U زنا [دین] [حقوق] [واژه قدیمی]
How do you pronounce [say] that [this] word? U این واژه چه جور تلفظ می شود؟
alinik design U واژه ترکی به معنای طرح محرابی یا جانمازی
to inspan oxen U این واژه را در افریقای جنوبی بکار می برند
sanshifter U واژه توهین امیز برای نفردونده جلویی
parathesis U پیوند دو واژه بی انکه تغییری درانهاروی دهد
Genius Loci U نابغه [واژه لاتین در معماری یا محوطه سازی]
anglo-chinois U [واژه فرانسوی برای چشم انداز باغ]
this word occurs in gulistan p U این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
to purify the person language U زبان فارسی را از واژه هاوتعبیرات بیگانه یا غیرمصطلح پیراستن
logograph U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
logogram U واژه یا علامت یا حرفی که مخفف کلمات یا کلمهای باشد
is intervocalic U حرف Pدر واژه میان دو صداواقع شده است
kpsi U [واژه مخفف معادل تعداد گره در هر اینچ مربع]
split infinitives U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
split infinitive U مصدری که در میان خودان وعلامت ان واژه دیگری اورده باشندچون like to
paragram U جناسی که عبارت است ازتغییرحرف یا حروفی ازیک واژه تصحیف
Chrismon U [حرف اول اسم مقدس از سه واژه ی یونانی به نام مسیح]
the word is sanctioned by use U کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
worid U کلمه لغت لفظ الفاظ واژه سخن گفتار حرف
poetaster is pejorative word U شاعرک واژه ایست که برای تحقیر شاعر بکار میرود
Cinquecento U [واژه ای که در قرن شانزدهم ایتالیا در هنر و معماری رنسانس بکار می رفته است.]
electrographic architecture U [واژه ای که توسط تام ولف برای توصیف ساختار تبلیغات الکتریکی به آمریکا آمد.]
Pronoia U واژه ای جدید: حسی که گویا از طرف دنیا برای کمک کردن وجود دارد
regvlarity U ترتیب
pial U بی ترتیب
sequence U ترتیب
order U ترتیب
to order <idiom> U به ترتیب
organizations U ترتیب
assortments U ترتیب
orderliness U ترتیب
organisations U ترتیب
organization U ترتیب
systems U ترتیب
system U ترتیب
sequences U ترتیب
anomalies U بی ترتیب
out of kelter U بی ترتیب
catenation U ترتیب
kelter or kilter U ترتیب
kelter U ترتیب
configuration U ترتیب
serialization U ترتیب
in series U به ترتیب
immethodical U بی ترتیب
randomly U بی ترتیب
irregular U بی ترتیب
ataxic U بی ترتیب
arrangment U ترتیب
ordonnance U ترتیب
orderless U بی ترتیب
ordering U ترتیب
configurations U ترتیب
lay out U ترتیب
set up U ترتیب
arramgement U ترتیب
random U بی ترتیب
assortment U ترتیب
regularities U ترتیب
managements U ترتیب
arr U ترتیب
management U ترتیب
disorderly U بی ترتیب
arrangement U ترتیب
respectively U به ترتیب
collocation U ترتیب
to make an arrangement U ترتیب
arrangements U ترتیب
anomaly U بی ترتیب
regularity U ترتیب
sequence counter U ترتیب شمار
sequencing U ترتیب دهی
dresses U ترتیب دادن
sequence check U مقابله ترتیب
sequence control U کنترل ترتیب
gradational U به ترتیب درجه
first in first out U به ترتیب ورود
discipline U تادیب ترتیب
dress U ترتیب دادن
sequence number U شماره ترتیب
firing order U ترتیب احتراق
rearrangement U ترتیب مجدد
decreasing order U ترتیب کاهنده
data set U ترتیب داده
curialism U ترتیب دربارپاپ
critical assembly U ترتیب بحرانی
control sequence U ترتیب کنترل
connecting arrangement U ترتیب پیوسته
compose sequence U ترتیب ساختگی
disciplining U تادیب ترتیب
descending order U ترتیب نزولی
fifo U به ترتیب ورود
connecting arrangement U ترتیب متصل
expandede order U ترتیب مبسوط
Recent search history Forum search
2New Format
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1affixation
119 hrs · Sometimes the good you try to do to help others, ends up being thrown back at your face. Do things for Allah's sake, not to please people.
1popsicle
1pedal pamping
1construed
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com